میوه های باغ زندگیم

این پرچم ایران رو با آبجی درست کردی و بردی مهدت عزیزم میترا جونم خیلی ماشالله زرنگه و همه تکلیفاش رو خودش بدون کمک من انجام میده و امسال با اینکه مدارس غیر حضوری بود خودش پیگیر درساش بود و تازه تو تکلیفای داداشش که مهد میره هم کمکش میکنه و کارنامه ترم اولش همه خیلی خوب  بود  ...

اولین باری که خونه دایی امین رفتی گلم  بهمن ماه 1400 ...

...

این کلاه قشنگ رو عمه مرضیه جون وقتی مشهد بودیم برات بافت و سرت کرد دستش درد نکنه و عمه مهلا هم که کارش به خاطر کرونا تو خونه بود بردتت کنار خودش گوشیشو واست گذاشته  ...

این عکس رو عمه مهلا جونت ازت گرفته وقتی مشهد بودیم چهار ماهگیت  ...

...

...

دوتایی تون خیلی داداش کوچولوتون رو دوست دارین همش خواهش میکنین چند دقیقه بذارینش تو بغل من خیلی حواسم هست که مرتضی بغلش نکنه آخه میترسم بندازتش ولی بعضی موقع ها منو غافل میکنه وباز بغلش میکنه خدا خودش همیشه نگهدار همتون باشه ...

امروز فرشای خونه رو جمع کردیم دادیم قالی شویی خونه بدوو ن فرش رورو یک سواری عالی آبجی یکسره دورت میداده و بهت خیلی خوش میگذشت  ...

اینجا دورت بالشت گذاشتم که نشستی چون دوست داری بشینی و گوشی رو گرفتم جلوت سلفی بگیرم که داشتی خودت رو با تعجب نگاه میکردی  ...